بسم الله الرّحمن الرّحیم

عطر گّل سرخ

بر اساس داستان واقعی

روز اوّل مدرسه و آشنایی با بچه‌ها بود خانم معلّم نام تک تک بچه‌ها را پرسید و علی توجه‌اش را جلب کرد انگار مریض بود به محض این که وارد دفتر شد از خانم مدیر درباره علی پرسید خانم مدیر از دفتردار خواست تا رونده علی را بیاورد و به خانم معلّم گفت یکی از بی‌نظم‌ترین و تنبل ترین دانش آموزه‌های این مدرسه است و احتمالاً امسال او را اخراج کنند خانم معلّم پرونده علی را باز کرد معلّم کلاس اولش علی را بهترین دانش آموز و خلاق‌ترین دانش آموز معرفی کرده بود بچه‌ایی که در کارهای خانه بسیار به مادرش کمک می‌کند در پرونده سال دومش نوشته بود علی دانش آموز خوب و زرنگی است ولی اواخر سال کمی حواس پرت شده که دلیل آن بیماری مادرش است در پرونده سال سومش نوشته علی دیگر به درس توجه نمی‌کند و در کلاس می‌خوابد دلیلش بیماری مادر گزارش شده در پرونده چهارم علی فرد نامنظم و درس نخوان معرفی شده و این که پدر از درس خواندن او راضی نیست می‌خواهد او ترک تحصیل کند و مدرسه را بی خود می‌داند دلیل مردود شدن علی مرگ مادر ذکر شده خانم معلّم اشک در چشمانش حلقه زد از آن روز خانم معلّم زنگ‌های تفریح و ورزش با علی درس کار می کرد پدرش را بارها به مدرسه خواست و از استعداد و هوش فوق العاده علی برایش گفت پدر گفت او باید غیر از علی شکم چهار فرزند دیگرش را هم سیر کند و مادرش هم توان مراقبت از همه بچه‌ها مخصوصاً شیطنت‌های علی  را  ندارد خانم معلّم از علی خواست در خانه کمک مادربزرگ باشد و مشق‌هایش را به دقت بنویسد. روز معلّم رسید میز پر بود از کادوهای رنگارنگ بچه‌ها ولی یک هدیه در روزنامه پیچیده شده بود و به شکل ناشیانه‌ایی چسب استفاده شده خورده بود خانم معلّم کادوها را یکی یکی باز کرد تا به کادو روزنامه پیچ رسید صدای خنده بچه‌ها بلند شد هر کس چیزی می‌گفت خانم معلّم روزنامه را باز کرد یک دستبند قدیمی که چند نگینش افتاده بود و یک عطر گُل سرخ که نصفش مصرف شده بود ... .